گربه تنبل را ارشاد اجازه چاپ نداد، اصلاً فلج شدم
فرهنگ > کتاب - فارس نوشت: مجموعه مقالات «یار آینهدار» به کوشش «اسدالله شکرانه» به یاد پیر نیک اندیش ادبیات کودک و نوجوان استاد مهدی آذریزدی منتشر شد.
مجموعه مقالات «یار آینهدار» به کوشش «اسدالله شکرانه» به یاد پیر نیک اندیش ادبیات کودک و نوجوان استاد مهدی آذریزدی از سوی انتشارات «اندیشمندان یزد» منتشر شد.
در این کتاب نویسندگانی نظیر «آرمان آرین»، «حسن اسماعیلی طاهری»، «راضیه ایمانی خوشخو»، «محمد برآبادی»، «رضا بردستانی»، «محمد جعفری قنواتی»، «مهدی حجوانی»، «سیدفرید قاسمی» و «یدالله جلالی پندری» به ارائه مقالاتی درباره مرحوم آمهدی آذریزدی پرداختهاند.
از جمله عناوین مقالات میتوان به «آذریزدی و جغرافیای زمانش»، «همه زندگی آذریزدی در کتابهایش خلاصه میشود»، «درباره مهدی آذریزدی»، «نامههای استاد مهدی آذریزدی به امیر کاووس بالازاده»، «قطعهای در سوگ آذریزدی» و «اهمیت تاریخی بازنویسیهای آذریزدی» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب «یار آینهدار» درباره «نامههای استاد مهدی آذریزدی به محمدرضا سرشار» میخوانیم:
جناب آقای رهگذر سرشار!... و از نظرهای منصفانه همکاران و دوستان شما نسبت به کارهای دیمی بنده خوشوقت شدم. نمیدانم اگر نظرهای بیشتر منفی بود، باز هم آنهایی را منصفانه میدانستم یا نه! به هر حال آدمیزاد است و خودپسندیهایش... هر کسی از تأیید شدن یا شناخته شدن خوشحال میشود و اگر بیتفاوت باشد، با چوب خشک تفاوتی ندارد ولی تأیید و تشویق ذاتاً کارساز است ولو اینکه بر حق باشد.
کما اینکه بنده به خاطر اینکه گربه تنبل را ارشاد اجازه چاپ نداد، اصلاً فلج شدم و وقتی آدم میبیند دستگاهی از تشخیص اینکه چه چیز به نفع دستگاه است، عاجز باشد، دچار حیرت و تعجب میشود.. اگر من اشتباه میکنم علتاش این است که از روی مزاج خودم طبابت میکنم.. این روزها کتابی به دستم رسیده... نشانههای نوجوان را نوشتهاند با این شرح: نوجوان موجودی است از نظر بدنی در حال دگرگونی و تحول، از لحاظ عاطفی نابالغ، از جهت تجربه محدود، ... مستی است هوشیار و خوابیدهای است بیدار. آی گفتی! و بنده میبینم تمام این نشانیها در من موجود است... این است که اگر قصور و خطایی در انجام وظایفام دیده میشود، باید به نوجوانیام بخشید... و شعبه نفتی محله ما هم نفت نمیفروشد، میگوید میآورند در خانه و در خانه هم نمیآورند. آن وقت در ساختمانی که گاز و شوفاژ ندارد و برقاش هم مال مردم است و چون حساب نمیکنند، زیاد مصرف کردناش خجالت دارد و تازه الان خاموش شده و ناچار اتاق یخ میکند و سر رشته پرحرفی از دست در میرود و بیش از این هم نباید وقت مردم را تلف کرد. میخواستم تلفن بزنم... ولی نمیدانم چرا از تلفن و آسانسور میترسم. چون هیچ وقت با این دو وسیله محشور نبودم و عادت ندارم. ظاهراً این هم از آثار نوجوانی است و بعداً درست میشود.
19/11/1370
هر چه دلش میخواهد بر زبان میآورد، اما تنها کسانی میفهمند که روی صحبت با آنان است و تنها و تنها خودشان میدانند و خدای خودشان، اینگونه طنزنگاری به شیوهای که «آذر» بر میگزیند، باعث میشود مدعی العموم هم نتواند شاکی شود که روی صحبت و کلام تو با این بود یا آن و ظرافتی است این گونه نگارش، به نحو استفاده از «ولو» دقت کنید.
نامه دوم:
و ماشاءالله تعطیلات هم در تقویم ما آن قدر زیاد است که سالی سه چهار ماه تعطیل است از شمسی و قمری و محرم و رمضان و ایام تاریخی و مذهبی و وطنی و ... خوب در آخر نامهتان چیز عجیبی مرقوم بود به نام حقالتألیف، مطلبی که بنده راجع به زندگی خودم نوشته بود و چون هرگز چنین چیز عجیبی ندیده بودم، اول میخواستم باور نکنم و کسی گفت که نه، این سنت مجله است.
حالا اگر... و میخواستم بنویسم که حق ندارم چنین ضرری به بودجه مجله بزنم، اعم از اینکه یک ریال باشد یا یک دلار!... ناگهان دیو طمع کاری بیدار شد و شروع کرد به سخنرانی... راستی که این دیو طمع عجب حرفهایی بلد است! وقتی از خواب بیدار شود و به زبان بیاید، چنان حکمت و فلسفه میبافد که سقراط و ارسطو را شرمنده میکند... ضمناً این را هم بگویم که آن کتابک گربه تنبل را سرانجام بعد از این که در سوره چغلی شد، مهر کردند و دادند...
طنز اگر هزار تعریف داشته باشد و تاکنون تمام محققین اهل فن آن را ارائه داده باشند، باید یک تعریف جدید به آن افزود و آن طنز خاصی است که «آذر» به کار میبندد و این را به جد میگویم طنز در کلام نظم و نثر به هر شیوه که به کار گرفته شده است تا این حد پویا و روزآمد نبوده است، «آذر» آن قدر ساکت و آرام زندگی کرد که در کلام و شیوه طنز او نیز نمود و عینیت یافت.
نامه سوم:
(نامهای که صفحه اول آن مفقود شده است)
برای اینکه بعد از من هم آن کسی که کتابهای عزیزم را تصرف میکند، اقلاً بداند که آنها از کجا آمده، به هر حال ناشر نفهمیده، آدم نفهمی است و اگر فهمیده و به همین حال کتاب را جلد کرده و به بازار آورده، آدم متقلبی است... به آن کتابفروش گفتم: این کتاب صد صفحه اشتباه چاپی دارد، اینها را نفروشید و همه را به ناشرش پس بدهید.
اگر بفروشید، فردا همه خریداران آن را پس میآورند و اسباب دردسر میشود، تمام منظورم از این پرحرفی این است که آن کتابفروش جواب داد: برو بابا! ما تا حالا صد تا از این کتاب را دانهدانه فروختهایم و حتی یک نفر هم پس نیاورده. این مردم کتاب را نمیخوانند؛ فقط میخرند!».
به هزار راه و بیراه میزند تا منظورش را آن گونه که میخواهد بیان کند و این گونه که باید، اهل تعارف نیست ولی وقتی سر و کارش با طنز و شوخ طبعی میافتد، احتیاط پیشه میکند، آن قدر که نمیفهمی با تو بود یا با بغل دستی، ولی به هر حال خواندهای و خوشت آمده و از او دلگیر هم نیستی.
انتشارات «اندیشمندان یزد» کتاب «یار آینهدار» را در 240 صفحه و با قیمت 10هزار تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 16,نوامبر,2024